داستان این هفته(شماره 2): توبه تا چه حد و بخشش خدا تا کجا؟؟؟؟ (ماجرای عجیب شعوانه!!)
او زنى بود جوان، خوش صدا، رقاصه…….
مرحوم ملا احمد نراقى در كتاب شريف اخلاقى معراج السعادة، در رابطه با توبه واقعى، داستان شگفت آوری نقل مىكند:
او زنى بود جوان، خوش صدا، رقاصه، بى توجه به حلال و حرام الهى. در شهر بصره مجلس فسق و فجورى از ثروتمندان و جوانان نبود مگر اين كه شَعْوانه براى خوشگذرانى آنان در مجلس حاضر مىشد، او در آن مجالس آوازه خوانى مىكرد، مىرقصيد و بزم آلودگان را گرم مىكرد، به حدی که صاحب مال و مکنت خدم و حشم از دختران و زنانی شد که او را همراهى مى كردند.
….
روزى براى رفتن به مجلس بدكاران، با تعدادى از خدمت كارانش از كوچه اى مى گذشت، ناگهان از خانه اى صدای ناله و گریه بلند شنید، با تعجب گفت: چه خبر است؟ يكى از خدمت کاران را براى جستجوى موضوع فرستاد، ولى از برگشتن او خبرى نشد، نفر دوم را فرستاد تا از آن مجلس خبرى بياورد برنگشت، سومى را به دنبال خبر گرفتن فرستاد و از او به اصرار خواست برگردد و مانند آن دو نفر او را به انتظار نگذارد، او رفت اما…
شعوانه گفت: بهتر اين است كه خود بروم و از آن مجلس خبر بگيرم.
نزديك مجلس آمد، مشاهده كرد واعظى براى مردم سخن مى گويد: سخنش به اين آيه رسيده بود:
«إِذا رَأَتْهُمْ مِنْ مَكانٍ بَعِيدٍ سَمِعُوا لَها تَغَيُّظاً وَ زَفِيراً* وَ إِذا أُلْقُوا مِنْها مَكاناً ضَيِّقاً مُقَرَّنِينَ دَعَوْا هُنالِكَ ثُبُوراً؛ زمانى كه آتش دوزخ، تكذيب كنندگان قيامت را از مكانى دور ببيند، خروش و فرياد جهنم را از دور به گوش خود مى شنوند، چون آن تبهكاران را در زنجير بسته به محل تنگى از جهنم دراندازند، در آن حال فرياد واويلا از دل بركشند!»….
…
شعوانه چون اين آيه را شنيد و با قلب و جان به مفهوم آن توجه كرد، عربده اى كشيد و گفت: اى گوينده! من يكى از گنهكارانم، من نامه سياهم، من شرمنده و خجالت زده ام، آيا اگر توبه كنم توبه ام در پيشگاه حق مورد پذيرش است؟ واعظ گفت: آرى، گناهت قابل بخشش است، شعوانه گفت: هر اندازه باشد؟ هر گناهی؟؟؟ واعظ گفت: «گرچه به اندازه ى شعوانه گناه کرده باشی!» شعوانه یکه ای خود و متأثر با خود گفت: واى بر من كه خود من شعوانه هستم، مرا چه اندازه آلودگى است كه گنهكار را به من مثل مى زنند..،:
« اى واعظ! از اين پس گناه نكنم و دامن آلوده نسازم و به مجلس اهل گناه قدم نگذارم.»
واعظ گفت: خداوند هم نسبت به تو ارحم الراحمين است. ….
….
شعوانه به حقيقت توبه كرد، اهل عبادت و بندگى شد، شب ها به عبادت و استغفار و روزها به روزه و توبه…گوشت روييده از گناه در بدنش آب شد، دلش گداخت، سينه اش سوخت، ناله و فريادش به نهايت رسيد، روزی در بدن خود نگریست، خود را بسیار ضعیف و نحیف دید گفت: آه آه، در دنیا به این نحو گداخته شدم و نمی دانم در آخرت حالم چون خواهد بود؟ ندایی به گوش او رسید که دل خوش دار و ملازم درگاه ما باش تا روز قیامت ببینی حال تو چون خواهد بود».
نیامد بدین در کسی عذر خواه که سیل ندامت نشستش گناه
چه شبهه در اینکه: هر که ملازم درگاه او باشد و از خوف او ترک معاصی کند درروز قیامت رحمت الهی او را فرو می گیرد و به درجات عالیه و مراتب متعالیه می رسد. همچنان که شعوانه به درجات بالایی از عرفان دست یافت.
[شعوانه ابلیّه از زنان صوفی و عارف قرن دوم هجری اهل ابلّه بود. در بصره مجلس تدریس معارف داشت و وعظ میگفت، و عابدان زن و مرد در مجالس وی حاضر میشدند. وفاتش سال ۱۸۷ هجری (۸۰۳ میلادی) ذکر شده است.]
منبع: فرقان، (سوره 25) آیه 13 - 1247. ریاحین الشریعه، ج 4، ص 364. به نقل از نفحات الانس
(اگر از داستان خوشتون اومد با ذکر صلوات برای سلامتی و آقاجانمون امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)، نظر خودتون رو برای ما بنویسید.)